قرآن نبرد و قیام خونین را با حدود و مقتضیاتی مشخص تجویز کرده و حتی سستی
از جنگ را در صورت لزوم آن از گناهان و جرائم بزرگ دانستهاست: ۱. هنگامی
که مسلمانان مورد تهاجم دشمن واقع شده و کشورشان در خطر باشد.[۸۱] ۲. برای دفع مخاطرات [۸۲] و فتنه و آشوب دشمن که به مراتب از خونریزی بدتر و زیان بخشتر است [۸۳]. ۳. به منظور حفظ نوامیس و زنان و اطفال مسلمان که مورد شکنجه و فشار و تعدی دشمن واقع شدهاند.[۸۴] ۴. در موردی که دشمن معاهدهای را که با مسلمانان بسته، نقض کند و اضافه
بر پیمانشکنی، مشغول گمراه کردن و منحرف ساختن مؤمنین گشته و در دیانت طعن
و لطمه وارد آورد.[۸۵] با تمامی این شرائط و حدود، لشکر اسلام پس از هر پیروزی مأمور به ملاطفت و
مهربانی با دشمن است و باید صدمه و فشاری که از آنان دیده را در بوته
فراموشی نهاده و همچون برادران و دوستان صمیمی با ایشان رفتار کند [۸۶] و با کمال رأفت، محبت، منطق قوی و کردار پسندیده آنان را به آیین حق دعوت
کنند. وجه مشترک جنگهای اسلام، قیام در راه خدا، تحکیم و اجرای قانون حق و
عدالت و برافکندن آشوب و فساد و هرج و مرج است. رویه لشکر اسلام نیز
رویهای مشفقانه دارند.[۸۷]
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
مطالب چگونه بود؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی